محل تولد و افعالی که در حوزه اختیار من نیست، نشان از جبر نیست
جبر یعنی چیزی که برخلاف اراده من انجام شود و من مکرَه باشم. الآن اینجا من نشستهام و شما با زور بگی که بلند شو، این را میگویند جبر. اما اگر من چیزی را به اراده خود بگویم، مجبورم؟ من بالفطره و بالبداهه مجبور نیستم و آنچه میکنم منظور در اینجا فعل من است. جبر و اختیار در حوزه فعل آدمی است. بعضیها در اینجا این اشتباه را میکنند. اینجا اولا این تفکیک را قائل بشویم. اینکه هوا گرمه، کره زمین می چرخه، من کی متولد شدهام، در حوزه اختیار من نیست. اصلاً به من ربطی نداره. من سیاهم یا سفید، کوتاهم یا بلند. جبر و اختیار در حوزه افعال من مطرح میشود. باز در اینجا هم افعال آگاهانه من. مثلاً حرکت نبض من به اختیار نیست کسی نباید بحث کند که حرکت نبض من به اختیار است یا نه.
بالبداهه من می فهمم که مختارم و مجبور نیستم. سؤال فقط اینجاست که فعل من به اختیار من است. اما اختیار من از کجا ناشی میشود. اگر از فعل من بپرسید میگویم با اختیار انجام دادم اما خود اختیار من، یک صفت است. من چرا اختیار میکنم که حرف بزنم. حتی موقعی که اسلحه روی شقیقه من میگذارند، من باز هم اختیار دارم. این مردم هستند که میگویند مجبوری و اختیار نداری. خوب اگر نگی می کشنت. خوب بکشند! من چون حیات را انتخاب کردم حرف میزنم.
موقعی که اسلحه روی سرتان است هم مجبور نیستید
هیچ وقت و هرگز من در افعالم مجبور نیستم حتی موقعی که اسلحه روی سر من بگذارند من آن موقع میتوانم مرگ را انتخاب کنم. اما باز این سؤال هست که افعال من به اختیار من است اما اختیار من به اختیار من هست یا نه؟ آیا این اختیار از یک اختیار دیگری ناشی میشود؟ در این صورت آن اختیار بعد کجاست؟ که تسلسل پیش میآید. اختیار من اختیاری نیست. افعال ما حتی اونایی که فکر میکنیم مجبوریم، دروغ است و اختیار داریم. اما خود اختیار من به اختیار من نیست و به یک جای وصل است که برای شخص مؤمن، سلسله علل به خداوند منتهی میشود.
من اختیار دارم یا یک اراده قاهری بر من حاکم است که اراده من محکوم اوست؟ افعال آگاهانه من، به اختیار من است
حتی این حالت وسط هم گفتهاند، حدیث را بد فهمیدهاند. بین جبر و اختیار فاصله اصلا معنی نداره. این حدیث معنی دیگری دارد. لاجبر ولا تفویض یعنی شما در افعالت مجبور نیستی اما در اختیارت، اختیاری نیستی. حدیث درست است اما معنیاش را بد فهمیدهاند. ملاصدرا گلایه میکند که چرا مسئله به این واضحی را باید وارونه کنیم و مشکل ایجاد شود. مشیّت یعنی خدا میخواهد، صرف خواستن است اما چگونه بخواهم و چه بخواهم در اختیار خود انسان است. من اختیار دارم یا فعل من، به اختیار من است. اما اختیار من، به اختیار من نیست.
http://ebrahimi-dinani.com/جبر-واختیار